صفحات

۸/۱۸/۱۳۸۹

ایران مهد بیماری

ایران مرا آزرده اند.
مردمی با مکتب آپورچونیسم !!!دولت الگارشی !!روشنفکران لیبرالیسم و توهم دمکراسی!!
هویت ایران من گم شده است
زخمهای ایران من مزمن شده است
ایران من خسته است.
درد دارد.

متن:خودم
پ.ن
1-خیلی خسته تر از اونم که دوباره بسازمت وطن.اوضاع و احوالت اصلا رو براه نیست.فاتحه

۷ نظر:

آریانا دبیراجلال گفت...

یعنی اوضاع انقدر خراب است؟! نه!!
اگر هم باشد لیبل هایی که به متن زده اید گویای همه چیز هستند... چرا از نقشه فارسی استفاده نفرمودید؟!
خسته در کردید ایران منتظر دستان آبادگر است...

O2 گفت...

واقعا همینطوره موافقم

پیچولیده در وجود خویش گفت...

@آریانا دبیر اجلال:
در مورد نقشه ایران حق با شمابود و اصلاح شد.
درمورد وضعیت ایران بیهوده گویی نکردم .شما که بهتر باید بدونیدآن چه از اخبار گوشه و کنار به سمع ونظر میرسد حاکی از این امر است.
در مورد لیبل ها باید بگم خیلی تلاش کردندبرای بهروزی ایران و جایشان خیلی خالیست بعضی هاشان را کشتندو زحمت بعضی هاشان بی ثمر ماند.

گلي گفت...

براي مراسم كي بياييم؟
شام هم مي دين يا نه؟

آریانا دبیراجلال گفت...

البته که من به فرمایشات شما جسارت نکردم و نوشته های شما ابدا... گویی نبوده و نخواهد بود. و صد البته که وضع موجود فرسنگ ها با وضع مطلوب فاصله دارد. ومن هم مثل شما خسته ام. و خستگی ام اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. به هر تقدیر ماندن در وضع فعلی و درجا زدن حکم مرداب شدن آب را دارد و برگشت به گذشته جز فسیل ساختن از ما هیچ عایدی دیگری ندارد. پس چاره ای نیست جز پیش رفتن. هرچند خسته، با پاهایی ناتوان.هر چند کند و آرام. راهی دیگری نیست :(
قلمتان توانا.

پیچولیده در وجود خویش گفت...

@با شما موافقم.از اینکه به من سر میزنید ممنون.از نقطه نظرات شما استفاده میکنم حتماً

ناشناس گفت...

درست میگی! واقعا باید چکار کرد؟ من هم امیدی ندارم به درست شدنش